نحطلغتنامه دهخدانحط. [ ن َ ] (ع اِ) آواز اسب و شتر از گرانی و ماندگی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || (مص ) آواز کردن و نالیدن اسب از ماندگی و تعب . (از اقرب الموارد). نحیط.
نحتلغتنامه دهخدانحت . [ ن َ ] (ع اِ) سرشت . طبیعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نحات . طبیعة. (المنجد). || (ص ) خالص . (از اقرب الموارد) محض . (
نهطلغتنامه دهخدانهط. [ ن َ ] (ع مص ) نیزه زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نحطةلغتنامه دهخدانحطة. [ ن َ طَ ] (ع اِ) بیماریی است در سینه ٔ اسب و شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علتی است که در سینه ٔ اسب و شتر پیدا شود وبهبود نیابد. (از اقرب الموارد)
نحطةلغتنامه دهخدانحطة. [ ن َ طَ ] (ع اِ) بیماریی است در سینه ٔ اسب و شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علتی است که در سینه ٔ اسب و شتر پیدا شود وبهبود نیابد. (از اقرب الموارد)
منحوطلغتنامه دهخدامنحوط. [ م َ ] (ع ص ) اسب و شتر نحطه زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به منحوط و منحطة شود.
منحطةلغتنامه دهخدامنحطة. [ م ُ ح َ طَ ] (ع ص )نحطه رسیده از اسب و شتر. (منتهی الارب ). اسب و یا شتر گرفتار بیماری نحطه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نحطةرسیده از اسب و شتر.
منحوطةلغتنامه دهخدامنحوطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) تأنیث منحوط. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسبان و شتران گرفتار بیماری نحطة . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منحوط و منحطة شو
نحیطلغتنامه دهخدانحیط. [ ن َ ] (ع اِ) بانگ و آواز اسب و شتر از گرانی و ماندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تردد گریه در سینه بی آنکه ظاهر گردد. (منتهی الارب )