نجفدرلغتنامه دهخدانجفدر. [ ن َ ج َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قزقانچای در بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، در 42 هزارگزی مغرب فیروزکوه و 30 هزارگزی شمال جاده ٔ فیروزکوه به تهران د
نادردیکشنری عربی به فارسیکم , نادر , کمياب , رقيق , لطيف , نيم پخته , اندک , تنگ , قليل , ندرتا , غير عادي , غير متداول , غيرمعمول
دیر هندالکبریلغتنامه دهخدادیر هندالکبری . [ دَ رِ هَِ دِل ْ ک ُ را ] (اِخ ) دیری است در ناحیه ای از نجف در حیره که آن را هند دختر حارث بن عمربن حجر اکل المرار کندی ساخته است و هارون الرش
قزوینیلغتنامه دهخداقزوینی . [ ق َزْ ] (اِخ ) محمدبن سیدمهدی بن سیدحسن حسینی ، مکنی به ابوالمعزّ. از علمای امامیه ٔ عصر حاضر است که در نجف معقول و منقول را فراگرفته و دیوان شعر و ر
حسین ناینیلغتنامه دهخداحسین ناینی . [ ح ُ س َ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) میرزا محمد ... فقیه اصولی حکیم ادیب ، از مراجع تقلید شیعه و شاگرد مکتب آخوند محمد کاظم خراسانی و آزادیخواه ومشروطه طلب د
خورنقلغتنامه دهخداخورنق . [ خ َ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب خورنه . محلی در یک میلی شرقی نجف در عراق عرب که بسبب قصری که نعمان بن امروءالقیس (از ملوک لخم ) برای یزدگرد اول ساسانی ساخت ،
دیارات الاساقفلغتنامه دهخدادیارات الاساقف . [ تُل ْ اَ ق ِ ] (اِخ ) دیارات ج ِ دیر و اساقف ج ِ اسقف است بمعنی رؤسای روحانی نصاری و این دیارات در خارج از شهر نجف در کوفه و اول حیره قرار د