نافسلغتنامه دهخدانافس . [ ف ِ ] (ع ص ) بدچشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عائن . (معجم متن اللغة)(اقرب الموارد). صائب بالعین . آنکه چشم می زند. (از اقرب الموارد).
نافسلغتنامه دهخدانافس . [ ف ِ ] (ع ص ) بدچشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عائن . (معجم متن اللغة)(اقرب الموارد). صائب بالعین . آنکه چشم می زند. (از اقرب الموارد).
بونافعلغتنامه دهخدابونافع. [ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از معجون دوایی . (آنندراج ) (غیاث ). دریاس . ادریاس . نافسیا. ادریس . حلوا. (یادداشت بخط مؤلف ). || مأخوذ از تازی . می و شرا
رفیعلغتنامه دهخدارفیع. [ رَ ] (ع ص ) شریف و بلند قدر و مرتبه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نافس . (از المنجد). شریف . سامی . عالی . بلندپایه . بلندقدر. (یادداشت مو