نترسدیکشنری فارسی به انگلیسیaudacious, bold, daredevil, daring, dauntless, fearless, greathearted, hardy, intrepid, plucky, stout, stouthearted
نترسلغتنامه دهخدانترس . [ ن َ ت َ ] (نف ) که نمی ترسد. گستاخ . دلیر. متهور. جسور. بی پروا.- سر نترس داشتن ؛ بی باک و بی پروا بودن . در تهور و جسارت افراط کردن . به غایت گستاخ و
النترسلطانلغتنامه دهخداالنترسلطان . [ ] (اِخ ) از احفاد سلطان قطب الدین خوارزمشاه بود و رشیدالدین وطواط از شاعران عهد اوست . او راست این رباعی :معشوق پری عذار میداشت امیدکاین خوبی و ا