نبیذلغتنامه دهخدانبیذ. [ ن َ ] (ع اِ) نبید. پارسی باستان نی پی ته . (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بکنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب خرما. (زمخشری
نبیذةلغتنامه دهخدانبیذة. [ ن َ ذَ] (ع ص ، اِ) بز که نخورند آن را جهت لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه از لاغری خورده نشود. (از اقرب الموارد). گوسپندی که به علت لاغری خورده
نبیذةلغتنامه دهخدانبیذة. [ ن َ ذَ] (ع ص ، اِ) بز که نخورند آن را جهت لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه از لاغری خورده نشود. (از اقرب الموارد). گوسپندی که به علت لاغری خورده
کسیسلغتنامه دهخداکسیس . [ ک َ ] (ع اِ) نبیذ خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گوشت که برسنگ تفسان خشک کنند و بکوبند از جهت زاد سفر. (منتهی الارب ) (از نا