ناموافقلغتنامه دهخداناموافق . [ م ُ ف ِ ] (ص مرکب ) نامساعد. مخالف . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غیرمناسب . (ناظم الاطباء). ناسازگار. ناسازوار. ناملایم : چه گر موافق طبع است و ناموا
ناموافقیلغتنامه دهخداناموافقی . [ م ُ ف ِ ] (حامص مرکب ) موافق نبودن . ناسازگاری . ناسازواری . صفت ناموافق . رجوع به ناموافق شود.
incompatibleدیکشنری انگلیسی به فارسیناسازگار، نا سازگار، متناقض، نا مناسب، نا موافق، ناجور، غیر قابل استعمال با یکدیگر