ناکسفرهنگ مترادف و متضادبخیل، بیغیرت، پست، پستفطرت، جبان، حقیر، ذلیل، رذل، سفله، فرومایه، لئیم، ناجوانمرد، ناقلا
ناکسدیکشنری فارسی به انگلیسیbase, common, blackguard, dirty, dog, rascal, rogue, shabby, vile, villain
ناکسلغتنامه دهخداناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فروما
ناکثلغتنامه دهخداناکث . [ ک ِ ] (ع ص ) شکننده ٔ عهد و پیمان . (ناظم الاطباء). شکننده ٔ عهد. (از اقرب الموارد). نکاث . (معجم متن اللغة). پیمان شکن . عهدشکن . || برهم زننده . گسلن
ناکصلغتنامه دهخداناکص . [ ک ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نکص است . || ناکص الجد؛ ناقص الحظ. (معجم متن اللغة). یقال : فلان حظه ناقص و جده ناکص . (اقرب الموارد).
ناکس ویللغتنامه دهخداناکس ویل . (اِخ ) شهری است در قسمت شرقی ایالت تنسی ایالات متحده ٔ امریکا. جمعیت آن 124700 تن است .
ناکس برآورلغتنامه دهخداناکس برآور. [ ک َب َ وَ ] (نف مرکب ) ناکس پرور. سفله پرور : آتش اندر خزینه خانه ٔ دل چرخ ناکس برآور اندازد.خاقانی .
نَاکِسُواْفرهنگ واژگان قرآنسرازير کنندگان (از کلمه نکس به معناي سرازير کردن هر چيزي است .د راصل ناکسون بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده است . وعبارت "نَاکِسُواْ رُؤُوسِهِمْ "يع
ناکس ویللغتنامه دهخداناکس ویل . (اِخ ) شهری است در قسمت شرقی ایالت تنسی ایالات متحده ٔ امریکا. جمعیت آن 124700 تن است .
ناکس برآورلغتنامه دهخداناکس برآور. [ ک َب َ وَ ] (نف مرکب ) ناکس پرور. سفله پرور : آتش اندر خزینه خانه ٔ دل چرخ ناکس برآور اندازد.خاقانی .