نان کلاغلغتنامه دهخدانان کلاغ . [ ن ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در
تولهلغتنامه دهخداتوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ)گلی باشد که آن را نان کلاغ و خبازی گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گل خبازی و نان کلاغ . (ناظم الاطباء). پنیرک . (یادداشت بخط م
دبوکیلغتنامه دهخدادبوکی . [ دَ ] (اِ) دبوسک . گل نان کلاغ که بعربی خبازی گویند. (برهان ). خبازی . || بعضی گویند پنیرک است و آن نباتی باشد آفتاب پرست چه بهر طرف که آفتاب رود آن نب
پنیرهلغتنامه دهخداپنیره . [ پ َ رَ / رِ ] (اِ) پنیرک . خبازی . ملوکیه . نان کلاغ . و صاحب برهان گوید که آفتاب گردک را نیز گویند که نیلوفر است و جانوری هم باشد که به سریانی حربا گ
دبوسکلغتنامه دهخدادبوسک . [ دَ س َ ] (اِ) خبازی . (برهان ) (ناظم الاطباء). گل نان کلاغ . (ناظم الاطباء) (برهان ). دبوکی نیز گویند. پنیرک . نان و پنیر کوچکان .
ورتاجلغتنامه دهخداورتاج . [ وَ ] (اِ) آتش پرست و آفتاب پرست باشد و بعضی گویند گلی است سرخ رنگ چون آفتاب به سمت الرأس رسد بشکفدو آن را خبازی و نان کلاغ گویند و بعضی دیگر گویند گی