نامدیکشنری فارسی به انگلیسیappellation, cognomen, denomination, first name, forename, name, reputation, repute, title
ناملغتنامه دهخدانام . (اِ) لفظی که بدان کسی یا چیزی را بخوانند. اسم . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (از فرهنگ نظام ). اسم علم چیزی . (بهار عجم ) (آنندراج ). اسم . (السامی ) (دان
اکتاویوسلغتنامه دهخدااکتاویوس . [ اُ ] (اِخ ) نام خانوداه ٔ پدری اغسطس (اگوست ) می باشد. (از فرهنگ فارسی معین ).
هادیلغتنامه دهخداهادی . (اِخ ) نام یکی از طبقات چهارگانه که بواسطه ٔ پستی نژاد مشهورند و به ترتیب عبارتند از: «هادی »، «دوم »، «چندال » و «بدهتو». و آنان به کارهائی از قبیل پاکی
اپاتریدلغتنامه دهخدااپاترید. [ اُ ] (یونانی ، ص ،اِ) به زبان یونانی قدیم بمعنی از پدری صاحب نام بوجود آمده است و این عنوان در مدائن یونان قدیم به افراد خانواده های مشهور که نسب ایش
نامفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کلمهای که کسی یا چیزی به آن نامیده و خوانده شود؛ اسم.۲. آبرو؛ افتخار.۳. (بن مضارعِ نامیدن) = نامیدن نام خانوادگی: نامی مشترک میان اعضای خانوادۀ پدری؛ فامیلی