نامدهلغتنامه دهخدانامده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیامده . ناآمده . || به وقوع ناپیوسته . واقعنشده : یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فرداهمی گویند پنداری که وخشورند یا کندا
ناک دهلغتنامه دهخداناک ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) آنکه ناک فروشد. آنکه مشک مغشوش دهد : مشک و پشکت یکی است تا تو همی ناک ده را ندانی از عطار. سنائی .کز برای نام داند مرد دنیا علم دی
نان دهلغتنامه دهخدانان ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) سخی . بخشنده . باذل . پهلودار. (حاشیه ٔ تاریخ سیستان ). نان رسان . نان دهنده . که معاش دیگران تعهد و تأمین کند. که رزق و معیشت اط
نان دهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ناندهنده؛ آنکه وسایل امرار معاش کسی را تٲمین کند.۲. [مجاز] کریم؛ بخشنده.
هلشیواژهنامه آزادنام دهی در 5 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان ایوان، از توابع استان ایلام، و محل زندگی سه تیرۀ "شیره، باوگه و علی آروگ". امروزه (1395) این ده از سکنه خالی شده است.