نام خواهلغتنامه دهخدانام خواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواهان نام . نامجو. شهرت طلب . حریص شهرت . آرزومند اشتهارو معروفیت . جویای نام و شهرت و افتخار : کدام است مرد از شما نامخواه
نان خواهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتخمی زردرنگ و خوشبو، با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان میریختهاند؛ جوانی؛ زنیان؛ زینان؛ زینیان؛ ساسم.
ارنوازفرهنگ نامها(تلفظ: arnavāz) (پهلوی) نام خواهر جمشید است که در اوستا ارنوک نامیده شده ؛ ارنواز به معنی ' آن که سُخنش رحمت میآورد' میباشد.
خرینقلغتنامه دهخداخرینق . [ خ ُ رَ ن ِ ](اِخ ) نام خواهر عمران بن حصین است و از این زن عبدالملک بن عبید در سیر روایت می کند. (از منتهی الارب ).