نامعموللغتنامه دهخدانامعمول . [ م َ ] (ص مرکب ) که معمول و متداول نیست . متروک . دمده . که مرسوم و رایج نیست .
نامأموللغتنامه دهخدانامأمول . [ م َءْ ] (ص مرکب ) غیرمتوقع. غیرمنتظر. (از ناظم الاطباء). بخلاف امید و انتظار. نه موافق میل و آرزو. نه بوفق امل .
نامعقولفرهنگ مترادف و متضادسبکسر، غیرعقلایی، غیرمنطقی، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، ناشایست، ناشایسته، نامناسب، ناموجه ≠ معقول، مناسب
رخداد آلودگی هواair pollution episodeواژههای مصوب فرهنگستانافزایش نامعمول غلظت آلایندههای هوا در یک دورۀ زمانی که ممکن است موجب بیماری یا مرگ شود
دیربادکردگیlate blowingواژههای مصوب فرهنگستاننقصی در پنیر که به تولید گاز و طعم نامعمول منجر میشود و ناشی از تخمیر با باکتری کلُستریدیوم تیروبوتیریکوم است متـ . بادکردگی blowing
کژکامیparaphiliaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال جنسی که در آن رفتارها یا تخیلات نامعمول و غریب برای تهییج جنسی لازم است متـ . کژکامی جنسی
نقطۀ تصادفخیزaccident blackspotواژههای مصوب فرهنگستانمحلی که در آن شمار یا میزان حوادث رانندگی بهطور نامعمولی بالا است