نامساویلغتنامه دهخدانامساوی . [ م ُ ] (ص مرکب ) نابرابر. که مساوی و همسر و به یک مقدار و اندازه نباشند. مقابل مساوی .
نامصةلغتنامه دهخدانامصة. [ م ِ ص َ ] (ع ص ) زن موی فرق و پیشانی چیننده دیگری را جهت زینت و آرایش . (منتهی الارب ) .
نامشةلغتنامه دهخدانامشة. [ م ِ ش َ ] (اِخ ) از روستاهای طبرستان است . فاصله ٔ آن تا ساری بیست فرسخ است . (از معجم البلدان ).
ناموسگاهلغتنامه دهخداناموسگاه . (اِ مرکب ) کنایه از جنگ گاه باشد. چه ناموس به معنی جنگ هم آمده است . (برهان قاطع) (آنندراج ). میدان جنگ . رزمگاه . (ناظم الاطباء). جنگ گاه . و هنگامه ٔ مردآزمائی . (فرهنگ خطی ).