نامتصورلغتنامه دهخدانامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ص مرکب ) تصورنشده . || چیزی که دریافت و تصور آن ممکن نباشد. (ناظم الاطباء). ناممکن . صورت ناپذیر.
نامتکلفلغتنامه دهخدانامتکلف . [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ] (ص مرکب ) روان . ساده . بی تکلف . به دور از تکلف و تصنع : آن را بعبارتی شیرین سلس نامتکلف ادا کند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).
نامتلولغتنامه دهخدانامتلو. [ ت َ ] (اِخ ) از دهات دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان است . در 26 هزارگزی مغرب رامیان ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 550 تن سکنه دارد. آب
نامتصورلغتنامه دهخدانامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ص مرکب ) تصورنشده . || چیزی که دریافت و تصور آن ممکن نباشد. (ناظم الاطباء). ناممکن . صورت ناپذیر.
نامتکلفلغتنامه دهخدانامتکلف . [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ] (ص مرکب ) روان . ساده . بی تکلف . به دور از تکلف و تصنع : آن را بعبارتی شیرین سلس نامتکلف ادا کند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).
نامتلولغتنامه دهخدانامتلو. [ ت َ ] (اِخ ) از دهات دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان است . در 26 هزارگزی مغرب رامیان ، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 550 تن سکنه دارد. آب
گِلسنگ آهکیlime mudstoneواژههای مصوب فرهنگستانسنگآهکی تقریباً خالص و نامتخلخل و ناتراوا که عمدتاً از گل کلسیتی تشکیل شده است
مزینفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراسته، پرداخته، مرتب ≠ ناآراسته ۲. تزیینشده، متحلی، برآموده ≠ نامتحلی ۳. نگارین