ناقوسلغتنامه دهخداناقوس . (ع اِ) چوب ترسایان که به وقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری وبیل که کوتاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تخته ٔ آهنی یا
ناقوسلغتنامه دهخداناقوس . (اِ) بتکده . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناووس و نااوس شود. || (اصطلاح موسیقی ) در موسیقی ، نام یک آواز از دستگاه سه گاه . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناقوسی شود.
ناقوس زنلغتنامه دهخداناقوس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آنکه ناقوس می نوازد. نوازنده ٔ ناقوس : کبک ناقوس زن وشارک سنتورزن است فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا.منوچهری .
ناقوس نوازلغتنامه دهخداناقوس نواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) ناقوس زن . که ناقوس می نوازد : رهبان کلیسیای حرمان شده ام ناقوس نواز دیر هجران شده ام .مرشد بروجردی .