نافه مولغتنامه دهخدانافه مو. [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) پیری که موهایش مثل موی نافه سفید شده باشد. (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
ناوة موجwave troughواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای که در آن جابهجایی کاهشی موج از نقطههای مجاور بیشتر است
موافقت نامهفرهنگ انتشارات معین( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای مکتوب مبنی بر موافقت دو تن ، دو گروه یا دو دولت در امری .
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشددیکشنری فارسی به عربیخاص
مولغتنامه دهخدامو. (اِ) هر یک از تارشکلها که در روی پوست حیوانات و در روی بعض مواضع بدن انسانی پدیدار است و به تازی شَعْر گویند. (از ناظم الاطباء). به عربی شَعْر می گویند. (از
مویلغتنامه دهخداموی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. م
قاقملغتنامه دهخداقاقم . [ ق ُ ] (ع اِ) حیوان کوچکی است نظیر سمور. در مقدمة الادب زمخشری قاقم را به فارسی آس ضبط کرده .(فرهنگ شاهنامه ص 209). حیوانی است از موش بزرگتر وسفید و دمش
کیماللغتنامه دهخداکیمال . (اِ) جانوری است که از پوست آن پوستین سازند و کبودرنگ بود و بیشتر از طرف شروان بیارند. (فرهنگ رشیدی ). جانوری است که از پوستش پوستین سازند و آن پوستین کب
نافه ٔ آهولغتنامه دهخدانافه ٔ آهو. [ ف َ / ف ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ناف مشکین آهو. نافه : خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر اوشیرمردان را از نافه ٔ آهو کم نیست . خاقانی .هنرت