ناسزافرهنگ مترادف و متضاد۱. بددهانی، دشنام، سب، سقط، شتم، شنیع، فحش، لعن، ناشایست، هتک ۲. بد، ناروا، ناصواب ۳. نافرزام، نکوهیده
نافرجام گفتنلغتنامه دهخدانافرجام گفتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) لغو گفتن . (دهار). فحش گفتن . (از معجم اللغة). رفث . لاغیه .لغی . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). قذع . (زوزنی ) (ت
نافرجاملغتنامه دهخدانافرجام . [ ف َ ] (ص مرکب ) ناتمام . (ناظم الاطباء). که فرجام ندارد. بی فرجام . بی پایان . که او را انتهائی نبود. تمام ناشده . به اتمام نارسیده . ابتر. اتمام نا
نافرجام گولغتنامه دهخدانافرجام گو. [ ف َ ] (نف مرکب ) که لغو گوید. که بیهوده گوید. که سخن لغو ادا کند : طلب کردند نافرجام گوئی گره پیشانئی آژنگ روئی .نظامی .