ناعسةلغتنامه دهخداناعسة. [ ع ِ س َ ](ع ص ) زن خواب آلود و چرت زننده . (ناظم الاطباء). تأنیث ناعس است . رجوع به ناعس شود. ج ، نواعس . ناعسات .
ناعصةلغتنامه دهخداناعصة. [ ع ِ ص َ ] (ع ص ) یاریگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : هو من ناعصتی ؛ ای ناصرتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
نَّاعِمَةٌفرهنگ واژگان قرآنآن کس که از شادی در پوست خود نمی گنجد - آن کس که نعمتی به او رسیده است (کلمه ناعمه در عبارت "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ "يا از نعومة است ، که به معنی بهجت و
ناسعةلغتنامه دهخداناسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) زن ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). الجاریة لم تختن . (معجم متن اللغة). || زن درازپشت یا درازشکم . (منتهی الارب
نعسیلغتنامه دهخدانعسی . [ ن َ سا ] (ع ص ) ناعسة. تأنیث نعسان است . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). رجوع به نعسان و ناعسة شود.
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن
نَّاعِمَةٌفرهنگ واژگان قرآنآن کس که از شادی در پوست خود نمی گنجد - آن کس که نعمتی به او رسیده است (کلمه ناعمه در عبارت "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ "يا از نعومة است ، که به معنی بهجت و
ناسعةلغتنامه دهخداناسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) زن ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). الجاریة لم تختن . (معجم متن اللغة). || زن درازپشت یا درازشکم . (منتهی الارب