ناطورلغتنامه دهخداناطور. (اِخ ) از دهات دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد است ، در 12هزارگزی جنوب باختری سنجید (کیوی ) و 10هزارگزی جاده ٔ شوسه ٔ میانه به هروآباد در منطقه ا
ناطورلغتنامه دهخداناطور. (ع اِ) باغبان انگور و خرما. (منتهی الارب ). ناطر. حافظ رزستان و نخلستان . (از معجم متن اللغة). باغبان رزستان و نخلستان . (ناظم الاطباء). حافظ الکرم و الن
ناطوریلغتنامه دهخداناطوری . (اِ) مأخوذ از تازی ، کشتبان و نگاه دارنده ٔ کشت وزراعت . (ناظم الاطباء). کشتبان را گویند که زراعت نگه دارنده باشد. (آنندراج از هفت قلزم ) (برهان قاطع)
ابن الناطورلغتنامه دهخداابن الناطور. [ اِ نُن ْ نا ] (اِخ ) یا ابن الناظور. والی ابلیاء و صاحب هرقل ، منجم و پیشوای نصارای شام بوده است .
ناطوریلغتنامه دهخداناطوری . (اِ) مأخوذ از تازی ، کشتبان و نگاه دارنده ٔ کشت وزراعت . (ناظم الاطباء). کشتبان را گویند که زراعت نگه دارنده باشد. (آنندراج از هفت قلزم ) (برهان قاطع)
ابن الناطورلغتنامه دهخداابن الناطور. [ اِ نُن ْ نا ] (اِخ ) یا ابن الناظور. والی ابلیاء و صاحب هرقل ، منجم و پیشوای نصارای شام بوده است .
دشتبانلغتنامه دهخدادشتبان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ناطور. (دستوراللغة). دشتوان . پاکار. نگاهبان دشت . پاسبان کشتزارو مزرعه . مأمور محلی ده که وظیفه ٔ او حفاظت مزارع دهقانان ا