ناشیگریلغتنامه دهخداناشیگری . [ گ َ ] (حامص ) نااستادی . غرارت . بی تجربگی . ناآزموده کاری . عدم مهارت . ناآزمودگی . ناپختگی . رجوع به ناشی شود.
ریدمونلغتنامه دهخداریدمون . (اِمص ) ریدمان . کار بد. کاری که کارگر ناشی از روی ناشیگری و بی مهارتی آن را خراب کند. (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به ریدمان شود.
نااستادیلغتنامه دهخدانااستادی . [ اُ ] (حامص مرکب ) ناشی گری . عدم مهارت . نادانستگی . بی وقوفی . صاحب منتهی الارب آرد: وَرِه َ وَرهَاً؛ نااستادی کرد در کار. توره فی عمله ؛ نادانستگ
ناآزموده کاریلغتنامه دهخداناآزموده کاری . [ زِ / زْدَ / دِ ] (حامص مرکب ) ناشی گری . نااستادی . (ناظم الاطباء). ناآزمودگی . بی تجربگی . نپختگی . ناورزیدگی . عدم مهارت . تازه کاری . بی اط