۱. کسی که هنوز در کار خود استادی و مهارت پیدا نکرده؛ تازهکار؛ بیتجربه.
۲. پیداشونده؛ پدیدآمده.
۳. (قید) ناشیانه.
نیازموده
۱. بیتجربه، تازهکار، کمتجربه، ناآزموده، نامجرب
۲. دراثر، متاثر، منتج ≠ آزموده
amateur, artless, bum, bungler, clumsy, homely, inapt, incompetent, maladroit, novice, raw, tinker, unpracticed, unskillful, young