ناشولغتنامه دهخداناشو. [ ش َ / ش ُ شُو ] (نف مرکب ) ناشونده . محال . ممتنع. (آنندراج ) (انجمن آرا). آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . (ناظم الاطباء).
ناشوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهناشدنی؛ نشدنی؛ محال؛ غیرممکن.ناشور۱. (صفت مفعولی) ناشسته؛ شستهنشده.۲. (اسم) پارچۀ نخی چرکتاب، مانند متقال.
ناشوالغتنامه دهخداناشوا. [ ش َ / ش ُ ] (نف مرکب ) آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . ناشو. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو شود.
ناشوائیلغتنامه دهخداناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.
ناشورلغتنامه دهخداناشور. (اِ) قسمی پارچه ٔ سفید پنبه ای لطیف تر از کرباس و شبیه به متقال . پارچه ای لطیف تر از کرباس و خشن تر از چلوار.
ناشوهریلغتنامه دهخداناشوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت بی شوهری و بی نکاحی زن و مجردی . (ناظم الاطباء).