ناشناختهدیکشنری فارسی به انگلیسیfaceless, nameless, obscure, uncharted, undetected, unfamiliar, unheard-of, unidentified, unknown, unsung
ناشناختهلغتنامه دهخداناشناخته .[ ش ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناشناخت . مجهول . نکره . غیرمعلوم . (از ناظم الاطباء). || ناشناس . غریب . بیگانه . که شناخته و معروف و آشنا نیست : با ن
ناشناختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال هول، نشنیده، ندیده، نامرئی، ناپیدا، ناگفته، سِرّی، پوشیده، مخفی، نهفته ناآشنا، ناشناس، مستعار کشفنشده، نو پیشبینینشده، آتی بیاهمیت غایب
چارچوب خوانش ناشناختهunidentified reading frame, unassigned reading frame, URFواژههای مصوب فرهنگستانتوالی ژنمانند با رمزههای آغاز و پایان صحیح و کارکرد ناشناخته متـ . خوانۀ ناشناخته