ناشغلغتنامه دهخداناشغ. [ ش ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نشغ. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نشغ شود. || کسی که به سبب شوق یا افسوس نعره می زند و گریه در سینه می گرداند چندانکه ب
باشینلغتنامه دهخداباشین . (اِخ ) صورتی ازنام قریه ای که در «نزهةالقلوب چ لیدن » بصورت ناشقین ، در ولایت قزوین آمده است . (نزهةالقلوب جزء3 ص 281).
نشوقلغتنامه دهخدانشوق . [ ن َ ] (ع اِ) آنچه ادویه ٔ رقیق [ که ] در بینی اندازند. (غیاث اللغات ). داروی بینی که در بینی ریزند یا ببویند آن را تا از حرارت و بویش عطسه برآید. (آنند
نأشلغتنامه دهخدانأش . [ ن َءْش ْ ] (ع مص ) فراگرفتن . || گرفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).گرفتن چیزی را. (ناظم الاطباء). اخذ. (از معجم متن اللغة). || سخت گرفتن . (منته
ناشلغتنامه دهخداناش . (اِ) گریه . ناله . زاری . فریاد. (ناظم الاطباء). محتملا تحریف شده ٔ نالش است .