نادیدنیلغتنامه دهخدانادیدنی . [ دی دَ ] (ص لیاقت ) غیرمرئی . ناپدید. چیز دیده نشده . خارج از نظر.هر چیزی که نمیتوان آن را دید. (ناظم الاطباء). مالا یدرکه الابصار؛ چیزی که دیدنش ممک
نانازیدنیلغتنامه دهخدانانازیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست . که مایه و موجب نازیدن نیست . مقابل نازیدنی .
نادیدنیلغتنامه دهخدانادیدنی . [ دی دَ ] (ص لیاقت ) غیرمرئی . ناپدید. چیز دیده نشده . خارج از نظر.هر چیزی که نمیتوان آن را دید. (ناظم الاطباء). مالا یدرکه الابصار؛ چیزی که دیدنش ممک
نازردنیلغتنامه دهخدانازردنی . [ زُ دَ ] (ص لیاقت ) که نبایدش آزرد. که ازدر آزردن نیست . که آزردن آن روا نیست : بپرهیز از هرچه ناکردنی است میازار آن را که نازردنی است .فردوسی .