نازکنانلغتنامه دهخدانازکنان . [ ک ُ ](ق مرکب ) خرامان با ناز و عشوه . نازان : سوی حوض آمدند نازکنان گره از بند فوطه بازکنان .نظامی .
لطیففرهنگ مترادف و متضاد۱. ظریف، نازک ۲. ترد، شکننده ۳. زیبا، گلاندام، گلپیکر، نازکاندام، نازکبدن، نازکتن ۴. شیرین، نغز ۵. ریز، ریزه، سبک ≠ زمخت، ضخیم، کلفت