نازپروردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ظریف، لطیف، ملوس، نازپرورد، نازدیده، نازنین ۲. حساس، زودرنج ≠ محنتکشیده
نازپروردهلغتنامه دهخدانازپرورده . [ پ َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نازپرور. نازپرورد. رجوع به نازپرورد شود : نازپرورده ٔ هزار نیازپرده ٔ رمز برگرفت از راز. نظامی .چو شد نازپرورده آن ش
ناپروردهلغتنامه دهخداناپرورده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) پرورش نیافته . پرورده نشده . || ناتمام . ناقص . کامل نشده . (یادداشت مؤلف ). مقابل پرورده . رجوع به پرورده شود : در
coddleدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی، نازپرورده کردن، نیم پز کردن، نوازش کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddlesدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی ها، نازپرورده کردن، نیم پز کردن، نوازش کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، بادقت زیاد بکاری دست زدن
هداکرلغتنامه دهخداهداکر. [ هَُ ک ِ ] (ع ص ) نازپرورده . رجل هداکر؛ مرد به نازپرورده . (منتهی الارب ). منعم . (اقرب الموارد). || شیر غلیظ. (اقرب الموارد).