نازپرورلغتنامه دهخدانازپرور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔناز. (از آنندراج ). || (ن مف مرکب ) پرورده شده از ناز. نازپرورد. (از آنندراج ). نازپرورد. نازپرورده . آنکه به ملاطفت و ن
نازپروردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ظریف، لطیف، ملوس، نازپرورد، نازدیده، نازنین ۲. حساس، زودرنج ≠ محنتکشیده
نازپروردلغتنامه دهخدانازپرورد. [ پ َ وَ ] (ن مف مرکب ) کسی که به ناز و نعمت بزرگ شده باشد. نازپرورده . (فرهنگ نظام ). نازپرور. نازک طبع. نازک مزاج که تحمل سختی و شدت ندارد. که در نا
نازپروردهلغتنامه دهخدانازپرورده . [ پ َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نازپرور. نازپرورد. رجوع به نازپرورد شود : نازپرورده ٔ هزار نیازپرده ٔ رمز برگرفت از راز. نظامی .چو شد نازپرورده آن ش
نازپروردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ظریف، لطیف، ملوس، نازپرورد، نازدیده، نازنین ۲. حساس، زودرنج ≠ محنتکشیده