نارمکلغتنامه دهخدانارمک . [ م َ ] (اِخ )دهی است از بخش شمیران تهران در 9هزارگزی جنوب شرقی تجریش و پنج هزارگزی راه شوسه ٔ دماوند به تهران ، در دامنه واقع است . سردسیر است و صد تن
نارمنجلغتنامه دهخدانارمنج . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند و در 6هزارگزی جنوب غربی بیرجند در دامنه ای قرار دارد. هوایش معتدل است و 132 تن سکنه د
نارمکلغتنامه دهخدانارمک . [ م َ ] (اِخ )دهی است از بخش شمیران تهران در 9هزارگزی جنوب شرقی تجریش و پنج هزارگزی راه شوسه ٔ دماوند به تهران ، در دامنه واقع است . سردسیر است و صد تن
نارمنجلغتنامه دهخدانارمنج . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند و در 6هزارگزی جنوب غربی بیرجند در دامنه ای قرار دارد. هوایش معتدل است و 132 تن سکنه د
نارمشکلغتنامه دهخدانارمشک . [ م ُ ] (اِمرکب ) نار هندی . و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است . (برهان قاطع
نارمندلغتنامه دهخدانارمند. [ م َ ] (اِخ ) از دهات دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت است . در 70هزارگزی شمال غربی کهنوج بر سر راه مالرو گلاشکرد به بافت ، در منطقه ای کوهستانی