ناربن لارالغتنامه دهخداناربن لارا. [ ب ُ ] (اِخ ) (1755-1813 م .) نام ژنرال فرانسوی که در جنگ 1791 وزیر جنگ فرانسه بود.
ناربنلغتنامه دهخداناربن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) درخت انار. (برهان ) (شمس اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). از: نار (انار)+ بن (ون )= نارون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ص 20
ناربنلغتنامه دهخداناربن . [ ب ُ ] (اِخ ) شهری است واقع در جنوب فرانسه ، در 783 هزارگزی پاریس و کنار کانال روبین این شهر مرکز استان اود است و 32000تن جمعیت دارد. مرکز کشاورزی و خر
اسامةلغتنامه دهخدااسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب ق
ناربنلغتنامه دهخداناربن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) درخت انار. (برهان ) (شمس اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). از: نار (انار)+ بن (ون )= نارون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ص 20
ناربنلغتنامه دهخداناربن . [ ب ُ ] (اِخ ) شهری است واقع در جنوب فرانسه ، در 783 هزارگزی پاریس و کنار کانال روبین این شهر مرکز استان اود است و 32000تن جمعیت دارد. مرکز کشاورزی و خر
ارمانگاردلغتنامه دهخداارمانگارد. [ اِ ] (اِخ ) ویکنتس ناربُن ّ، متوفاة در پِرپینیان در 1194 م . وی دختر اِمِری دوم بود و در 1134م . جانشین پدر شد و در 1142با یک سنیور اسپانیائی بنام
نارونلغتنامه دهخدانارون . [ وُ ] (اِ مرکب ) ناربن . درخت انار. (ناظم الاطباء). درخت انار. (برهان قاطع). نارون بضم واو مبدل ناربن است که درخت انار باشد. (غیاث اللغات ) (از بهار عج