نادیده گردلغتنامه دهخدانادیده گرد. [ دی دَ / دِ گ َ ] (ص مرکب ) چیزی که پاک و پاکیزه نگاهداشته شده باشد. (ناظم الاطباء). که گرد بر آن ننشسته است . که شفاف و نو است . نو. شفاف . براق .
نادیدهلغتنامه دهخدانادیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دیده نشده . (ناظم الاطباء). نامرئی . غیربارز. مخفی . که دیده نشده است : در قیامت این زمین بی نیک و بدکی ز نادیده گواهیها ده
نقلدانلغتنامه دهخدانقلدان . [ ن ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن نقل می گذارند. (ناظم الاطباء). ظرفی برای نقل . ظرفی برای نقل شراب . (یادداشت مؤلف ) : پس از بازگشتن ایشان امیر فرمود
چاشنی گرفتنلغتنامه دهخداچاشنی گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشیدن . چشیدن آزمون را. اندکی از طعام یا شراب چشیدن برای آزمودن طعم آن . مزه کردن : چون محمود فرمان یافت فرزندش محمد، این
دانلغتنامه دهخدادان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان
خوشبویلغتنامه دهخداخوشبوی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) معطر. عطردار (ناظم الاطباء). عاطِر.طیّب . عَبَق . عابِق . مطیَّب . طیّب الرایحه . عَطرالرایحه . طیّبه . (یادداشت بخط مؤلف
گردشگری ناهمسازhard tourismواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در گردشگری انبوه که در آن فقط انگیزۀ اقتصادی مطرح است و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی و زیستمحیطی گردشگری نادیده گرفته میشود