نادوستلغتنامه دهخدانادوست . (ص مرکب ) که دوست نباشد. که مهربان نیست . نامهربان : و از دست زنان نادوست و ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود وکدبانو رودبند اما نه چنانکه چیز ت
نارفیقلغتنامه دهخدانارفیق . [ رَ ] (ص مرکب ) نادوست . ناجوانمرد. که نارفاقتی کند. که شرایط دوستی و رفاقت به جا نیارد. که دوستی و رفاقت را رعایت نکند.
ناکدبانولغتنامه دهخداناکدبانو. [ ک َ ] (ص مرکب ) دختری که به شوهر نرفته باشد. (آنندراج ). || زن شوهرداری که امور خانه داری را خوب به انجام نرساند. (از آنندراج ). مقابل کدبانو. رجوع
نالغتنامه دهخدانا. (پیشوند) حرف نفی است بر مشتقات و صفات که کنایه از اسم فاعل و اسم مفعول است داخل میگردد. (غیاث ). بر کلمه درآید که محمول باشد بر منفی بطریق مواطات چنانکه درد