نادرگیری

دیکشنری

detachment, neutrality, neutrally, nonalignment

detachment, neutrality, neutrally, nonalignment

neutralize

detached, neutral, nonaligned

spell

نارشیرین . (اِخ ) نام نوائی است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شمس اللغات ) (شعوری ).

نادرویشی . [ دَرْ ] (حامص مرکب ) در تداول ، نارفاقتی . بی صفائی . ناتلنگی .

بی طرفی ها، بیطرفی، نادرگیری

بی طرفی، بیطرفی، نادرگیری

نادرترین، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام، رقیق، غریب، لطیف، نیم پخته

نارشیرین . (اِخ ) نام نوائی است از موسیقی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شمس اللغات ) (شعوری ).

نادرویشی . [ دَرْ ] (حامص مرکب ) در تداول ، نارفاقتی . بی صفائی . ناتلنگی .