نادرستیدیکشنری فارسی به انگلیسیcheat, crookedness, dishonesty, fix, hocus-pocus, inaccuracy, indirection, inexactitude, knavery, mendacity, shadiness, unsoundness
نادرستیلغتنامه دهخدانادرستی . [ دُ رُ ] (حامص مرکب ) ناراستی . (ناظم الاطباء). کجی . اعوجاج . عوج . || کذب . ناراستی . دروغ . || بیماری . سقم . || ناحقی . بطلان . || تقلب . عدم اما
نادرستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ستی، تقلب، بدجنسی، پستی، ناراستی، بیوجدانی، فساد، تباهی، ناحق فساد اخلاقی، رذالت، رذیلت، پستفطرتی، فرومایگی، دنائت، خباثت، فرومایگی، دنائت، شر
ادبلغتنامه دهخداادب . [ اَ دَ ] (ع اِ) (معرب از فارسی ) فرهنگ . (مهذب الاسماء).پرهیخت . دانش . (غیاث اللغات ). ج ، آداب : چه جوئی آن ادبی کآن ادب ندارد نام چه گوئی آن سخنی کان
خطافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سهو؛ اشتباه.۲. (صفت) [مقابلِ صواب] نادرست.۳. (اسم) گناه.۴. (ورزش) در یک رشتۀ ورزشی، هر عمل خلاف مقررات.
کارلغتنامه دهخداکار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل
اسقلبیوسلغتنامه دهخدااسقلبیوس . [ اَ ق َ ل ِ ] (اِخ ) رب ّالنوع طب . در اساطیر یونانی فرزند افولن . او نه تنها بیماران را شفا می بخشیدبلکه مردگان را نیز احیا می کرد. فلوطن خدای مردگ
رایلغتنامه دهخدارای . (اِ) رأی . (ناظم الاطباء). فکر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2ورق 16) (مجموعه ٔ مترادفات ).اندیشه . (آ