۱. نادار؛ بیچیز؛ بینوا؛ فقیر؛ مفلس: ◻︎ دل ناداشت پر ز خون باشد / ساغر عیش او نگون باشد (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۸).
۲. [مجاز] بیحیا؛ بیشرم: ◻︎ چنین آمدهست از نقیبان پیر / که با هیچ ناداشت کشتی مگیر (نظامی۵: ۸۸۶).
۳. [مجاز] بیاعتقاد.
lack, famine