ناخستولغتنامه دهخداناخستو. [ خ َ ] (ص مرکب ) منکر. آنکه خستو نباشد. که اقرار نکند. که معترف بخدا نباشد : یکی پند خوب آمد از هندوان بر آن خستوانند ناخستوان .بکن نیک و آنگه بیفکن براه نماینده ٔ راه از این به مخواه .ابوشکور.