ناحسابی کردنلغتنامه دهخداناحسابی کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حق و حساب رعایت نکردن . زور گفتن . بدحسابی کردن .
ناحسابیلغتنامه دهخداناحسابی . [ ح ِ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، کسی که به حق راضی نشود. کسی که به حرف حساب گردن ننهد.- آدم ناحسابی ؛کسی که حق و حساب نمیداند. که حرف حساب نمی زند.
ناسازیلغتنامه دهخداناسازی . (حامص مرکب ) از:ناساز + ی ، اسم معنی ، حاصل مصدر. (حاشیه برهان قاطعچ معین ). مخالفت کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). مخالفت . عدم موافقت . (ناظم الاطباء
ناحفاظیلغتنامه دهخداناحفاظی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) عمل ناحفاظ. بی احتیاطی . رعایت احتیاط نکردن : چگونه ست و این ناحفاظی ز چیست حفاظ شما را تولا به کیست ؟ نظامی . || بدکاری . بی شرم
نگرش کردنلغتنامه دهخدانگرش کردن . [ ن ِ گ َ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر کردن . نگاه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). دیدن . نگرستن . || ملاحظه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). به دقت نظر کردن .
دیالیزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (شیمی) عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمهتراوا.۲. (پزشکی) جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی