ناتولغتنامه دهخداناتو. [ ت َ / ت ُ ] (ص مرکب ) ناموافق و سخت . (فرهنگ نظام ). که نتابد. بد. (یادداشت مؤلف ). در تداول عام ، ناقلا. خطرناک . موذی .
ناتولغتنامه دهخداناتو. [ ت ُ ] (اِخ ) علامت اختصاری «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی » است که از حروف اول همین کلمات به انگلیسی تشکیل شده است .ناتو یک سازمان جهانی است که گروهی از کشورهای اروپائی را با دو قدرت امریکای شمالی مرتبط میسازد. اعضای پیمان ناتو اعلام کرده اند که حمله به یکی از آنها معنی
نگاتیوفرهنگ فارسی عمیدفیلم عکاسی ظاهر شده که در آن نقاط تیره و روشن برعکس تصویر واقعی نشان داده میشود.
ناتوانالغتنامه دهخداناتوانا. [ ت َ ] (ص مرکب ) ناتوان . عاجز. ضعیف . درمانده . مقابل توانا. و رجوع به ناتوان شود : ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا. خاقانی .جهان آفرین ایزد کارسازتوانا کن و ناتوانانواز.<p class="autho
ناتوانانوازلغتنامه دهخداناتوانانواز. [ ت َن َ ] (نف مرکب ) کسی که مینوازد مردمان ضعیف و ناتوان را. || (اِخ ) خداوند عالم جل شأنه که یاری میکند درماندگان را. (ناظم الاطباء) : جهان آفرین ایزد کارسازتوانا کن و ناتوانانواز.نظامی .
ناتوان بینلغتنامه دهخداناتوان بین . [ ت َ ] (نف مرکب ) حاسد زیرا که کسی را توانا دیدن نمیتواند. (غیاث ). رشکین . حسود. بدخواه . (ناظم الاطباء) : چشم او دید دست من بوسیدآن که میگفت ناتوان بین است .میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج ).
ناتوان گیرلغتنامه دهخداناتوان گیر. [ ت َ] (نف مرکب ) ظالم . ستمکار. آن که درماندگان را میگیرد و بر آنها ستم میکند. (ناظم الاطباء). زیردست آزار.آن که به افتادگان و ناتوانان ستم کند : اگر چه شیوه ٔ بهتر ز دستگیری نیست مگیر دست کسی را که ناتوان گیر است .<p class="au
ناتوانالغتنامه دهخداناتوانا. [ ت َ ] (ص مرکب ) ناتوان . عاجز. ضعیف . درمانده . مقابل توانا. و رجوع به ناتوان شود : ز سرگین خر عیسی ببندم رعاف جاثلیق ناتوانا. خاقانی .جهان آفرین ایزد کارسازتوانا کن و ناتوانانواز.<p class="autho