نابسندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeficient, inadequate, insufficient, meager, scant, scanty, second-class, sketchy, slim, stingy, tenuous
نابسندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeficient, inadequate, insufficient, meager, scant, scanty, second-class, sketchy, slim, stingy, tenuous
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
نابسندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeficient, inadequate, insufficient, meager, scant, scanty, second-class, sketchy, slim, stingy, tenuous