نابدیکشنری عربی به فارسیسگي , وابسته به خانواده سگ , سگ مانند , دندان ناب , دندان انياب (در سگ و مانند ان) , نيش
نابلغتنامه دهخداناب . (ع اِ)اشتر پیر. (مهذب الاسماء). شتر ماده ٔ پیر. (دهار) شتر ماده ٔ کلانسال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر پیر از کار افتاده . (برهان قاطع). الناقةالمسنة
نابلغتنامه دهخداناب . (اِخ ) (نهر...) نام جوئی به بغداد. نهر ناب جوئی است نزدیک اوانی در بغداد. (منتهی الارب ). نهر ناب فی نواحی دجیل قرب اوانی مقصوراً به بغداد. (تاج العروس ).
نابلغتنامه دهخداناب . (اِخ ) نام پدر لیلی که لیلی مادر عتبان بن مالک است . (منتهی الارب ). ناب بن حنیف پدر لیلی است و لیلی مادر عتبان بن مالک است وعتبان بن مالک از صحابه ٔ مشهو
نعبلغتنامه دهخدانعب . [ ن َ ] (ع ص ) ریح نعب ؛ باد تند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سریعةالممر. (اقرب الموارد). || (مص ) بانگ کردن [ غراب ] . (از منتهی الارب )
نعبلغتنامه دهخدانعب . [ ن ُ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نعوب . رجوع به نَعوب شود. || ج ِ نَعّابَة. (منتهی الارب ).