نااستادلغتنامه دهخدانااستاد. [ اُ ] (ص مرکب )ناآزموده کار و بی وقوف . (ناظم الاطباء). که مهارت ندارد. نامجرب . بی تجربه . ناشی . که ماهر در کاری نیست .
نااستادیلغتنامه دهخدانااستادی . [ اُ ] (حامص مرکب ) ناشی گری . عدم مهارت . نادانستگی . بی وقوفی . صاحب منتهی الارب آرد: وَرِه َ وَرهَاً؛ نااستادی کرد در کار. توره فی عمله ؛ نادانستگ
سنگ بر سنگ ناایستادنلغتنامه دهخداسنگ بر سنگ ناایستادن . [ س َ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هنگامه ٔسخت . (آنندراج ). سنگ روی سنگ بند نشدن : بکوه آرد نهیب او گر آهنگ ناستد سنگ آنجا بر سر سنگ
نااستادلغتنامه دهخدانااستاد. [ اُ ] (ص مرکب )ناآزموده کار و بی وقوف . (ناظم الاطباء). که مهارت ندارد. نامجرب . بی تجربه . ناشی . که ماهر در کاری نیست .
نااستادیلغتنامه دهخدانااستادی . [ اُ ] (حامص مرکب ) ناشی گری . عدم مهارت . نادانستگی . بی وقوفی . صاحب منتهی الارب آرد: وَرِه َ وَرهَاً؛ نااستادی کرد در کار. توره فی عمله ؛ نادانستگ
سنگ بر سنگ ناایستادنلغتنامه دهخداسنگ بر سنگ ناایستادن . [ س َ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هنگامه ٔسخت . (آنندراج ). سنگ روی سنگ بند نشدن : بکوه آرد نهیب او گر آهنگ ناستد سنگ آنجا بر سر سنگ
ناشیگریلغتنامه دهخداناشیگری . [ گ َ ] (حامص ) نااستادی . غرارت . بی تجربگی . ناآزموده کاری . عدم مهارت . ناآزمودگی . ناپختگی . رجوع به ناشی شود.
تورهلغتنامه دهخداتوره . [ ت َ وَرْ رُه ْ ] (ع مص ) نادانستگی و نااستادی کردن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).