ناانصافیلغتنامه دهخداناانصافی . [ اِ ] (حامص مرکب ) بی دادی وبی انصافی و ظلم و ستم . (ناظم الاطباء) : این مفسدت و ناانصافی را به عیوق رسانید و بکلی کار مملکت و ولایت داری به زیان بر
ناانصافلغتنامه دهخداناانصاف . [ اِ ] (ص مرکب ) بی انصاف . بی داد. ظالم . ستمگر. (ناظم الاطباء). کسی که انصاف و عدالت ندارد. (فرهنگ نظام ).
دست بریدنلغتنامه دهخدادست بریدن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن دست : اقتباب ؛ دست کسی را بریدن . (تاج المصادر بیهقی ).- دست بریدن از کسی ؛ از او دست شستن : گفتم که بشوخی ببرد د
نالغتنامه دهخدانا. (پیشوند) صورت دیگری از ن َ و نه در کلمات : ناآمدن . ناخوردن . ناشنیدن . نابحق . نابکار. نابجا. و کلماتی همچون ناشده . نافرستاده . ناداده . نادیده . ناکرده .
انصافلغتنامه دهخداانصاف . [ اِ ] (ع مص ) داد دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). عدل کردن . (از اقرب الموارد). داد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || را
روانلغتنامه دهخداروان . [ رَ ] (نف ) رونده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). پویان . (ناظم الاطباء). آنچه یا آنکه راه رود : یکی زنده پیلی چو کوهی روان به زیر اندر آورده
سرلغتنامه دهخداسر. [ س َ ] (اِ) پهلوی «سر» ، اوستا «سره » «بارتولمه 1565» «نیبرگ 202»، در پهلوی «اسر» (بی سر، بی پایان )، هندی باستان «سیرس » (رأس )، ارمنی «سر» (ارتفاع ، نوک