ناعجةلغتنامه دهخداناعجة. [ ع ِ ج َ ] (ع ص ) زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).زمین نرم و هموار و مناسب زراعت . (از معجم متن اللغة). الارض السهلة. (اقرب الموارد)
نتيجةدیکشنری عربی به فارسینتيجه , نتيجه منطقي , اثر , برامد , دست اورد , پي امد , حاصل , نتيجه دادن , ناشي شدن , امتياز , امتياز گرفتن , حساب امتيازات
نائلهلغتنامه دهخدانائله . [ ءِ ل َ ] (اِخ ) دختر فرافصه [ف َ ] از بزرگان قبیله ٔ کلبیه و نصرانی مذهب بود. به دین اسلام و همسری عثمان درآمد و تا پایان عمر به شوهر خود وفادار ماند.
نائلهلغتنامه دهخدانائله . [ ءِ ل َ ] (اِخ ) (ابو...) ابونائله سلکان بن سعد صحابی است . (منتهی الارب ). رجوع به ابونائله شود.
نائجاتلغتنامه دهخدانائجات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ نائجه . بادهای تندو شدید. (منتهی الارب ). تندباد. || نائجات الهام ؛ صوائحها. (منتهی الارب ). || نائجات الهوام ؛ بانگهای هوام . (منتهی
نتيجةدیکشنری عربی به فارسینتيجه , نتيجه منطقي , اثر , برامد , دست اورد , پي امد , حاصل , نتيجه دادن , ناشي شدن , امتياز , امتياز گرفتن , حساب امتيازات
عظدیکشنری عربی به فارسینتيجه اخلا قي گرفتن از , اخلا قي کردن , موعظه کردن , وعظ کردن , سخنراني مذهبي کردن , نصيحت کردن