ناآگاهیلغتنامه دهخداناآگاهی . (حامص مرکب ) مقابل آگاهی . ناآگاه بودن . غفلت . بی خبری . رجوع به آگاهی شود.
ناآگاهی نمودنلغتنامه دهخداناآگاهی نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تغافل . (دهار). خود را به بیخبری زدن . تجاهل . به بی خبری تظاهر کردن .
ناآگاهدیکشنری فارسی به انگلیسیignorant, insensible, unaware, unawares, unbeknown, unconscious, unknowing
ناآگاهی نمودنلغتنامه دهخداناآگاهی نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تغافل . (دهار). خود را به بیخبری زدن . تجاهل . به بی خبری تظاهر کردن .
نیاز اطلاعاتیinformation needواژههای مصوب فرهنگستانناآگاهی یک شخص در پاسخ به پرسشی خاص که به کاوش برای پاسخیابی منجر میشود