میچشدگویش خلخالاَسکِستانی: čaše دِروی: čaš.ə شالی: čašə کَجَلی: me.ččaš.e/iya کَرنَقی: čašə کَرینی: čašə کُلوری: čašə گیلَوانی: čašə لِردی: čašə
میچشدگویش کرمانشاهکلهری: češe:d/ čaže:d گورانی: češe:d/ čaže:d سنجابی: češe:d/ čaže:d کولیایی: ačeše:d/ ačaže:d زنگنهای: češe:d/ čaže:d جلالوندی: mačeše:/ mačaže: زولهای: mačeše:/ mačaže: کاکاوندی: mačeše:/ mačaže: هوزمانوندی: mačeše:/ mačaže:
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
متذوقلغتنامه دهخدامتذوق . [ م ُ ت َذَوْ وِ ] (ع ص ) پاره پاره چشنده چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که کم کم می چشد چیزی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذوق شود.
چاشنی گیرفرهنگ فارسی معین(ص فا.) 1 - مزه چِش ، کسی که اندکی از غذا را برای معلوم کردن طعم و مزة آن می چشد. 2 - مدیر مطبخ ، حاکم آشپزخانه ، توشمال . 3 - قسمت کنندة طعام .
چشندهلغتنامه دهخداچشنده . [ چ َ / چ ِ ش َ دَ / دِ ] (نف ) کسی که چیزی را میچشد و چاشنی میکند. (ناظم الاطباء). آن کس که طعام یا شراب را چشد و مزه ٔ آن را امتحان کند. چاشنی گیر. طاعِم . (منتهی الارب ). رجوع به چشیدن شود.
چاشنی چشلغتنامه دهخداچاشنی چش . [ چ َ ] (نف مرکب ) چاشنی چشنده . آنکه طعم طعامی یا مزه ٔ چیزی را چشد. چاشنی گیر. مزه چش : در جهان هر که شمس دین لقبندشاه ایشان تویی بحضرت کش سائلان چاشنی چش لقبندمزه پرسند هر کس از مزه چش . سوزنی .<b