مییلغتنامه دهخدامیی . [ م َ ] (اِخ ) از گویندگان فارسی زبان هندوستان و از مردم شهر گوالیار و از حکام و رجال دهلی بود. بیت زیر از اوست :من می روم و برق زنان شعله ٔ آهم ای همنفسا
فضوخلغتنامه دهخدافضوخ . [ ف َ ] (ع ص ) میی که خورنده ٔ خود را بشکند و سست کند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فضوح شود.
کنشتیلغتنامه دهخداکنشتی . [ ک ِ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کنشت : بتی رخسار او همرنگ یاقوت میی بر گونه ٔ جامه ٔ کنشتی . دقیقی (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1277).سخن دوزخی را بهشتی
خمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ظرف سفالی بزرگ: ◻︎ بیا ساقی از خمّ دهقان پیر / میی در قدح ریز چون شهدوشیر (نظامی۵: ۷۷۴).۲. (موسیقی) [قدیمی] کوس؛ طبل: ◻︎ بفرمود تا بر درش گاودم / دمیدند و ب