میکائیللغتنامه دهخدامیکائیل . (اِخ ) میکال . نام فرشته ٔ روزی . (از منتهی الارب ، ماده ٔ م ک ل ). فرشته ای که روزی مخلوق را می رساند و به فارسی بشتر و تشتر نیز گویند. (ناظم الاطباء
میکائیللغتنامه دهخدامیکائیل . (اِخ ) پسر سلجوق جد سلاجقه . پدر طغرل بیک و جغری بیک . رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.
میکائیلفرهنگ نامها(تلفظ: mikāeil) (عبری) (= میکال) به معنی 'کیست مثل یهوه ' ؛ نام فرشتهی روزی ، فرشتهی روزیها ؛ (در اعلام) نام یکی از چهار مَلَک مقرب .
میکائیل آبادلغتنامه دهخدامیکائیل آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ گیوی با 167 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو اس
میکائیلیلغتنامه دهخدامیکائیلی . (ص نسبی ) منسوب به میکائیل .- موزه ٔ میکائیلی ؛ نوعی موزه منسوب به میکائیل : یک ساعت بود. حسنک پیدا آمد بی بندجبه ای داشت حبری رنگ با سیاه می زد. خل
پیر میکائیللغتنامه دهخداپیر میکائیل . (اِخ ) دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 60هزارگزی باختر کوهدشت و 69هزارگزی باختر راه فرعی خرم آباد به کوهدشت . دامنه ، گرمس
مکائیللغتنامه دهخدامکائیل . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکیال . (دهار). ج ِ مکیال به معنی پیمانه است . (غیاث ) (آنندراج ).
میکائیل آبادلغتنامه دهخدامیکائیل آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ گیوی با 167 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو اس
میکائیلیلغتنامه دهخدامیکائیلی . (ص نسبی ) منسوب به میکائیل .- موزه ٔ میکائیلی ؛ نوعی موزه منسوب به میکائیل : یک ساعت بود. حسنک پیدا آمد بی بندجبه ای داشت حبری رنگ با سیاه می زد. خل