مینیموملغتنامه دهخدامینیموم . [ مُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) کمترین مقدار. حداقل . کمینه . مقابل ماکزیموم . استحصال از چیزی بحداقل ممکن . || (اصطلاح ریاضیات ) کوچکترین مقدار یک تابع که ق
مینیمومفرهنگ انتشارات معین(مُ) [ فر - لا. ] (اِ.) = مینیمم : 1 - کمترین مقدار، حداقل ؛ مق ماکزیموم . 2 - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).
منیمونلغتنامه دهخدامنیمون . [ م َ ] (اِخ ) شهری است از مصر که قراء و ضیاع متعدد دارد. (از معجم البلدان ). شهری است به مصر. (منتهی الارب ).
ماکزیموملغتنامه دهخداماکزیموم . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) بالاترین حد ممکن . حداکثر. بیشینه . مقابل مینیموم و حداقل و کمینه . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح ریاضی ) هرگاه در یک فاصله