مینوچهرفرهنگ نامها(تلفظ: minu čehr) (مینو = بهشت + چهر = چهره) ، بهشت چهره ، بهشتی روی ؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو .
منوچهریلغتنامه دهخدامنوچهری . [ م َ چ ِ ] (اِخ ) در جغرافیای سیاسی کیهان دو طایفه از ایلات کرد بدین نام آمده است : 1 -با تعداد 100 خانوار که مسکن آنان چهر چمچال و زهاب است و مذهب ت
منوچهریلغتنامه دهخدامنوچهری . [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد منوچهر دامغانی ، از جمله شعرای طراز اول ایران در نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری قمری است . اسم و نسب او چنانک
منوچهرلغتنامه دهخدامنوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن فریبرز، از امرای شروانشاهیان است که در اوائل قرن ششم هجری قمری بعد از فریبرز به سلطنت رسید. رجوع به تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص
منوچهر شست کلهلغتنامه دهخدامنوچهر شست کله . [م َ چ ِ رِ ش َ ک ُ ل َه ْ ] (اِخ ) رجوع به شصت کله شود.
مینای افشارلغتنامه دهخدامینای افشار. [ نای ِ اَ ] (اِخ ) اسمش فریدون بیک و از طوایف افشاریه ٔ شهر ارومی بوده است . رباعی زیر را برای معشوقش که درد گلو داشته گفته است :دیشب همه شب ای آر
منوچهرلغتنامه دهخدامنوچهر. [ م َ چ ِ ] (ص مرکب ) بهشت روی ، چه منو مخفف مینو است که بهشت باشد و چهره به معنی روی . و به معنی علوی ذات ، چه منو به معنی علوی و چهره به معنی ذات باشد
منوچهریلغتنامه دهخدامنوچهری . [ م َ چ ِ ] (اِخ ) در جغرافیای سیاسی کیهان دو طایفه از ایلات کرد بدین نام آمده است : 1 -با تعداد 100 خانوار که مسکن آنان چهر چمچال و زهاب است و مذهب ت