مینوفرهنگ مترادف و متضاد۱. دارایی، مال ۲. رفاه، لذت، نعمت نغز ۳. پاکیزه، خوب، خوش، دلکش، شیرین، مستحسن
مینولغتنامه دهخدامینو. (اِ) آبگینه ٔ سفید و الوان . (ناظم الاطباء) (برهان ). آبگینه ٔ سفید و رنگین که به زیورها بکار برند و آن را مینا نیز گویند. (غیاث ). مینا. (فرهنگ نظام ) (ج
مینولغتنامه دهخدامینو. (اِ) آسمان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). عالم علوی . (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ). مقابل گیتی که عالم سفلی است . (آنندراج ). چرخ . (
مینودختفرهنگ نامها(تلفظ: minu doxt) (مینو = بهشت + دخت = دختر) ، دختر بهشتی ؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو .
مینوفرفرهنگ نامها(تلفظ: minu far) دارای فر و شکوه بهشتی ، دارای شأن بهشتی ؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو .
مینوشدگویش اصفهانی تکیه ای: axore طاری: vâɂaxra طامه ای: veɂexere طرقی: vâɂaxera کشه ای: vâɂaxera نطنزی: xora
مینودختفرهنگ نامها(تلفظ: minu doxt) (مینو = بهشت + دخت = دختر) ، دختر بهشتی ؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو .
مینوگونلغتنامه دهخدامینوگون . (ص مرکب ) به سان مینو. مینورنگ . کبودرنگ .- ایوان مینوگون ؛ کنایه از آسمان است : فروغ از توست انجم را بر این ایوان مینوگون شعاع از توست مر مه را بر ا
مینوفاملغتنامه دهخدامینوفام . (ص مرکب ) به رنگ مینو. به رنگ مینا. کبودرنگ . رجوع به مینو و مینا شود.- چرخ مینوفام ؛ کنایه از آسمان است : ارم آرام دل نهادش نام خوانده مینوش چرخ مین
مینورنگلغتنامه دهخدامینورنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ مینو. به رنگ زمرد. سبزرنگ : این گران مایه باغ مینورنگ که بخون دل آمده ست به چنگ .نظامی .